انتشارات اهورا قلم| وارد شوید| ثبت نام کنید
۰ از ۵
(از ۰ نظر)
موجود

رازهای شازده کوچولو

مترجم و مؤلف: دکتر رضا صمصامی
تعداد
قیمت:
۱,۵۰۰,۰۰۰ ریال
  • ضمانت برگشت محصول تا 7 روز
  • پاسخگویی سریع
  • ضمانت کیفیت کالا
  • پرداخت امن از درگاه بانکی
مشخصات کالا
تعداد صفحات

272

شابک

978-600-426-441-9

شمارگان

1000 نسخه

قطع

رقعی

محل نشر

دزفول

موضوع

داستان‌های فرانسه — قرن 20م

ناشر

اهوراقلم

نوبت چاپ

اول – زمستان 1401

نوع جلد

شومیز

نوع کاغذ

تحریر

کتاب شازده کوچولو ترجمه و تفسیر دکتر رضا صمصامی است که در گروه پرفروش‌ترین و محبوب‌ترین کتاب‌های سراسر جهان قرار دارد و با قصه‌ای خواندنی و دلنشین، کودکان را برای درک مفاهیم عمیقی مانند عشق و دوستی آماده می‌کند.

 

 

 

کتاب شازده کوچولو (The Little Prince) موضوعات بسیار عمیقی دارد و به مسائل مهمی می‌پردازد؛ بنابراین، مطالعه‌ی آن در هر سنی لذت‌بخش خواهد بود. این کتاب خواندنی در صفحات نخست، شما را با راوی داستان آشنا می‌کند. راوی خلبانی مهربان است و ماجرای کتاب را با ایام کودکی خود آغاز می‌کند و توضیح می‌دهد که چرا نقاش خوبی نیست. این خلبان دوست داشتنی و مهربان در 6 سالگی کتابی درباره‌ی جنگل و حیوانات آن پیدا می‌کند و تحت تأثیر آن قرار می‌گیرد. این کودک با استفاده از تخیل خود طرحی می‌کشد که در آن، ماری، حیوانی بزرگ را قورت داده است اما هیچ یک از بزرگترها مفهوم نقاشی او را درک نمی‌کنند و خلبان هم که دلسرد می‌شود در همان ایام، نقاشی را برای همیشه رها می‌کند.

 

 

جملات برگزیده کتاب شازده کوچولو
– گل‌ها پر از تناقض هستند! اما من هم جوان و خام بودم و نمی‌دانستم چطوری او را دوست داشته باشم.
– آدم فقط چیزهایی را می‌فهمد که خودش اهلی می‌کند. آدم‌ها وقت زیادی برای فهمیدن هر چیزی را ندارند.
– نهاد و اصل هر چیز را نمی‌توان با چشم دید.
– تو تا آخر عمرت مسئول چیزی هستی که آن را اهلی کرده‌ای. تو مسئول گل سرخت هستی.

 

 

در بخشی از کتاب می‌خوانیم
شازده کوچولو گفت: «صبح بخیر.» سوزن‌بان گفت: «صبح بخیر.»
شازده کوچولو پرسید: «این‌جا چکار می‌کنی؟» سوزن‌بان گفت: «من مسافران را به دسته‌های هزارتایی تقسیم می‌کنم و قطارهایی را که مسافران را حمل می‌کنند گاهی به راست و گاهی به سمت چپ هدایت می‌کنم.» و یک قطار سریع‌السیر با چراغ‌های روشن و با صدایی مثل صدای رعد و برق با سرعت زیادی رد شد و اتاقک سوزن‌بان را لرزاند.
شازده کوچولو گفت: «چه عجله‌ای دارند. دنبال چی هستند؟» سوزن‌بان گفت: «حتی مهندس لوکوموتیو هم خودش نمی‌داند!» و دومین قطار سریع‌السیر با چراغ‌های روشن از جهت مخالف رد شد. شازده کوچولو پرسید: «همان قطارها هستند که برگشتند؟»
سوزن‌بان گفت: «این‌ها آن قطارهایی نیستند که رفتند. آن‌ها رفتند این‌ها بر می‌گردند.» شازده کوچولو پرسید: «مگر از جایی که بودند راضی نبودند؟»
سوزن‌بان گفت: «هیچ‌کس هرگز از جایی که در آن است راضی نیست.»
و آن‌ها صدای غرش سومین قطار سریع‌السیر نورانی را شنیدند. شازده کوچولو پرسید: «این قطارها دارند دنبال مسافرهای اولی می‌روند؟»
سوزن‌بان گفت: «آن‌ها دنبال هیچ چیزی نیستند. مسافران داخل قطار می‌خوابند، یا اگر خوابشان نیاید خمیازه می‌کشند. فقط بچه‌ها بینی‌هایشان را روی پنجره‌ها فشار می‌دهند.» شازده کوچولو گفت: «فقط بچه‌ها می‌دانند دنبال چه هستند. بچه‌ها هستند که تمام وقتشان را صرف یک عروسک کهنه و پارچه‌ای می‌کنند و عروسک خیلی برایشان مهم می‌شود، و اگر کسی عروسک را آن‌ها بگیرد، گریه می‌کنند…»
سوزن‌بان گفت: «آن‌ها خوش‌بخت هستند.»

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “رازهای شازده کوچولو”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کالاهای مرتبط

رفتن به بالای صفحه

اطلاعات

خدمات

  • سفارش استخراج مقاله از پایان‌نامه
  • سفارش ترجمه
  • سفارش چاپ کتاب
  • سفارش مشارکت در نگارش پایان‌نامه
۹۱۶۶۴۱۵۸۹۴
با ما در تماس باشید

تمام حقوق این وب‌سایت متعلق به انتشارات اهوراقلم است.