ستارگان بی‌غروب (حماسه افرینان مسجد حاج ملک «شهدا»)

کتاب ستارگان بی‌غروب (حماسه افرینان مسجد حاج ملک «شهدا») نوشته‌ی محمدرضا کوپائی‌دار، ای شهیدی که نمی‌شناسمت! ای ستاره‌های بی‌غروب، ای آیینه‌های حقیقت‌نما، ای مجاهدان مظلوم، ای حماسه‌آفرینان نبرد، ای حافظان دین و کشور، ای که در نبرد با دشمن دل‌هایتان همچون پاره‌های آهن بود. ای ستاره‌های راهنمای جهانیان در ظلمات کفر و شرک و نفاق. به‌راستی‌که زبان و قلم را یارای توصیف شما نیست! سلام بر خانواده معظم شهدا که با صبر زینبی پیام‌رسان خون شهدا می‌باشند.

مسجد حاج ملک دزفول در سال ۱۳۴۰ هجری شمسی با هزینه و همت والای خَیّر بزرگوار مرحوم “حاج محمود ملک” ساخته شده که محلی برای اقامه نماز جماعت، دعا و نیایش، انجام مراسم مذهبی و نیز تشکیل جلسات قرائت، تفسیر و تعلیم مفاهیم قرآن است. از دستاوردهای این جلسات، پرورش جوانان برومندی است که در جریان انقلاب اسلامی در عرصه جنگ تحمیلی حماسه‌آفرینی کردند و از این مسجد 44 شهید در مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس، پنج شهید حملات توپخانه‌ای اطراف مسجد، ۲۸ نفر جانباز و تعداد 9 نفر آزاده سرافراز شدند؛ به همین علت در دوران جنگ تحمیلی، به این مکان مقدس که 44 شهید آن به معراج رفتند، مسجد شهدا می‌گفتند. این مسجد از دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از مساجد پیشتاز در امور فرهنگی در بین مساجد دزفول بوده است. ازجمله فعالیت‌های ارزشمند در مسجد حاج ملک، تشکیل جهاد سازندگی در مسجد، در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بود که در زمینه‌های مختلفی به‌عنوان گروه جهاد سازندگی مسجد به مردم خدمت می‌کردند. ازجمله آن فعالیت‌ها، برداشت گندم از زمین‌های رهاشده در اثر جنگ تحمیلی، تعمیر و ساخت خانه‌های نیازمندان، ساخت زیرزمین و پناهگاه برای مردم و خود مسجد، توزیع حواله ارزاق عمومی در مناطق کم برخوردار به مناسبت‌های مختلف، تأیید وام‌های ضروری مراجعان بانک‌های دولتی، مشارکت و تقویت جلسات قرآن تازه تأسیس مساجد منطقه بود.

برشی از کتاب 

بعدازآنکه خبری از احمد نداشتیم ۲۴ ساعته رادیو عراق و ایران را گوش می‌دادم. به تیپ ۲ زرهی دزفول رفتم ولی خبری به من ندادند. احمد از ابتدای جنگ تحمیلی تا زمان شهادت، تنها یک‌بار نیمه‌های شب به خانه آمد. آن شب ضد هوایی‌ها کار می‌کردند، برق شهر قطع بود، همه‌جا در تاریکی مطلق فرورفته بود. همان شب عروسی یکی از فامیل هم بود. احمد می‌گفت: ” نترسید ضد هوایی خودی است… در جبهه، جنگ تن‌به‌تن شده و همرزمم فریدون عرب زاده در جنگ تن‌به‌تن شهید شده است… ۱۵ روز است ما با پوتین نماز می‌خوانیم.” آن شب همه اهل خانه بودند و او در جمع ما خوابید، بااینکه گلودرد داشت و حال خوشی نداشت، ولی صبح زود بلند شد، نماز خواند، صبحانه خورد، وصیتنامه‌اش را نوشت و به پدرش سپرد و غسل شهادت کرد. آن روز رفت و دیگر نه خودش آمد، نه ساکش، نه نامه‌اش و نه حتی پیکی از طرف او.

 خانواده‌های شهدای جاویدالاثر مظلوم هستند، نه شهید محسوب می‌شوند و نه اسیر!…