مشخصات کالا
تعداد صفحات | 130 |
---|---|
شابک | 978-600-426-302-3 |
شمارگان | 1000 نسخه |
قطع | وزیری |
محل نشر | دزفول |
موضوع | داستانهای شاهنامه به نثر |
ناشر | اهوراقلم |
نوبت چاپ | اول – 1400 |
نوع جلد | شومیز |
نوع کاغذ | تحریر |
تعداد صفحات | 130 |
---|---|
شابک | 978-600-426-302-3 |
شمارگان | 1000 نسخه |
قطع | وزیری |
محل نشر | دزفول |
موضوع | داستانهای شاهنامه به نثر |
ناشر | اهوراقلم |
نوبت چاپ | اول – 1400 |
نوع جلد | شومیز |
نوع کاغذ | تحریر |
… وقتی خورشید جهان ا روشن کرد، هر دو سپاه سوار اسب شدند. گشتاسب شاه از بالای کوه نظارهگر بود و اسب سیاه رنگ خود، بهزاد را خواست. بر اسب برگستوان گذاشتند و سوار اسب شد. وقتی دو لشکر صفهای خود را آراستند، همنبرد خواستند. اول تیرباران کردند که مانند تگرگ از آسمان تیر میبارید و از گرز و تیر و تیغ هوا مانند شب و زمین دریای خون شده بود. “اردشیر” پسر گشتاسب مانند فیل مست به آوردگاه رفت و تو فکر میکردی طوس سپهبد دوباره زنده شدهاست. او از گردش روزگار خبر نداشت…
رفتن به بالای صفحه
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.