هوشنگ ابتهاج را بشناسیم
از سایه تا ارغوان
هوشنگ ابتهاج از شاعران معاصر ایران است. او به هر دو سبک کلاسیک و نو، شعر میسراید. ابتهاج علاوه بر شعر و ادبیات، در زمینه موسیقی نیز فعالیت داشته و از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ سرپرست برنامه «گلها» در رادیو ایران و پایهگذار برنامه موسیقی «گلچین هفته» بوده است. او بعد از حادثه خونین میدان شهدا (ژاله) و کشتهشدن مردم به دست نیروهای رژیم وقت، بههمراه «محمدرضا لطفی»، «محمدرضا شجریان» و «حسین علیزاده»، به نشانه اعتراض، از همکاری با رادیو کنارهگیری کرد.
غزلیات، تصنیفها و اشعار نوی او بارها توسط هنرمندان بزرگی چون محمدرضا شجریان، حسین قوامی و شهرام ناظری و خوانندگان دیگری مانند علیرضا افتخاری و محمد اصفهانی اجرا شده است. دو تصنیف معروف «تو ای پری کجایی» و «ایران ای سرای امید» از سرودههای او هستند.
زندگینامه هوشنگ ابتهاج
امیرهوشنگ ابتهاج در ششم اسفندماه ۱۳۰۶ در خانوادهای سرشناس از اقلیتهای مذهبی، در شهر رشت زاده شد. پدرش «میرزا آقاخان ابتهاج» از بزرگان رشت بود. ابتهاج تحصیلات ابتدایی و بخشی از تحصیلات متوسطه را در رشت گذراند و سپس برای ادامه تحصیل راهی تهران شد. او از همان کودکی به هنر علاقه داشت و در کنار درس به فراگیری نقاشی و مجسمهسازی نیز مشغول شد. به گفته خودش:
در همان هشت تا دهسالگی برای غذا پختن حرص میزدم. یک بار هم سه ماه تابستان مرا فرستادند پیش یک خانم خیاط. شاید چون در خانه شلوغ میکردم. گلدوزی و دِسْمِهدوزی هم از او یاد گرفتم. مدت کوتاهی هم پیش « موسیو یرواندی» نوازنده ارکستر سمفونی تهران، مشق ویولن کردم.
او عضو کانون نویسندگان ایران بود اما در سال ۱۳۵۸ بهدلیل نقض مرامنامه و اساسنامه کانون، با رای هیئت دبیران کانون، ابتدا تعلیق و سپس بههمراه چند تن دیگر از اعضا، اخراج شد.
ابتهاج همچنین مدتی مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران بود.
شعر سایه، از طریق موسیقی، وارد حافظه جمعی مردم شده است
منزل شخصی ابتهاج در تهران در سال ۱۳۸۷ توسط سازمان میراث فرهنگی، با نام «خانه ارغوان» ثبت شد. این نام برگرفته از درخت ارغوان حیاط خانه است که سایه شعر معروف خود «ارغوان» را برای آن سروده است.
او در سال ۱۳۳۷ با آلما مایکیالا ازدواج کرد و دارای چهار فرزند به نامهای یلدا، کیوان، آسیا و کاوه است. او هماکنون بههمراه خانواده، در شهر کلن آلمان زندگی میکند.
تخلص هوشنگ ابتهاج
تخلص شعری ابتهاج، «ه.ا. سایه» است به همین سبب او در میان مردم و شعردوستان به نام سایه نیز مشهور است. ابتهاج در مورد دلیل انتخاب این تخلص میگوید:
حروف و کلمات برای من رنگ دارند. «ر» خاکستری، «گ» نارنجی و «ج» سیاه است. «ی» کلمات برایم سرد و گرماند. سایه کلمهای سرد است. گلابی کلمهای گرم. بهگمان من، در کلمه سایه یک مقدار آرامش و خجالتیبودن و فروتنی و بیآزار بودن هست. اینها برای من جالب بود و با طبیعت من میساخت. خود کلمه سایه از نظر حروف الفبا حرف نرم بدون ادعایی است. در آن نوعی افسوس است و ذات معنای این کلمه، نوعی افتادگی دارد در مقابل خشونت و حتی میشود گفت وقاحت.
اشعار هوشنگ ابتهاج
ابتهاج از همان دوران جوانی، سرودن شعر را آغاز کرد. او شاعری غزلسرا است؛ اما اشعار نو نیز دارد. در واقع میتوان گفت شعر سایه به دو بخش کهن و نو تقسیم میشود. اشعار کلاسیک او که بیشتر در قالب غزل و دوبیتی هستند، مضامین عاشقانه دارند. شاعر در این قالبها به بیان احساسات شخصی و عاشقانه خود میپردازد. اما در اشعار نو، بیشتر به مضامین و دغدغههای جمعی و مفاهیم اجتماعی- سیاسی میپردازد.
ابتهاج در سال ۱۳۲۵ مجموعه شعر «نخستین نغمهها» را که شامل اشعار کلاسیک است، منتشر کرد. «سراب» مجموعه شعر بعدی سایه است. اگرچه این مجموعه در قالب چهارپاره و با مضامین معمول غزلیات، از جمله احساسات فردی و بیان عواطف است، میتوان در آن استفاده از اسلوب جدید، گرایش و تمایل شاعر به شعر نو را دید.
مجموعه سیاهمشق که پس از سراب منتشر شد، شامل بهترین غزلهای سایه است. او در این مجموعه توانایی خود را در غرلسرایی، ثابت میکند.
حافظ به سعی سایه، یکی از دقیقترین تصحیحهای دیوان حافظ است
سایه علاوه بر ادبیات، در زمینه سیاسی و اجتماعی هم بسیار فعال بود و از مخالفان حکومت شاهنشاهی محسوب میشد. ازاینرو، بسیاری از اشعار او رنگ و مضمون اجتماعی- سیاسی دارند. مجموعه شعرهای «شبگیر» و «چند برگ از یلدا» که بهترتیب در سالهای ۱۳۳۲ و ۱۳۴۴ منتشر شد، حاوی اشعار اجتماعی-سیاسی سایه هستند.
کتاب «حافظ به سعی سایه» یکی از تازهترین تصحیحهای دیوان حافظ است که در سال ۱۳۷۲ منتشر شد . در این اثر، ابتهاج از روى ۳۰ دستنوشته قرن نهم به تصحیح دیوان حافظ پرداخته است.
از دیگر آثار هوشنگ ابتهاج، میتوان به کتابهای «زمین»، «تا صبح شب یلدا»،«یادگار خون سرو»، «تاسیان» و «بانگ نی» اشاره کرد. همچنین کتاب «یادنامه» ترجمهای است از اشعار شاعر ارمنی «هوانس تومانیان»
در سال ۱۳۹۱ «میلاد عظیمی» نویسنده و استادیار دانشگاه تهران در گفتوگو با سایه، کتاب خاطرات او را با نام «پیر پرنیاناندیش» منتشر کرد.
شعر نو
اشعار نو و نیمایی سایه، نسبت به غزلیات او، کمتر رنگ و بوی عاشقانه دارند. ابتهاج اندیشهها و دغدغههای اجتماعی خود را در قالب شعر نو بیان میکند. اشعار نوی سایه دارای مضامینی همچون عشق به آزادی، حماسهپردازی، انتقاد به نابرابری و مهمتر از همه، امید به فردایی بهتر در سایه آزادی است.
یکی ازاین اشعار نو با مضمون اجتماعی، شعر معروف «کاروان» یا «گالیا» است. در زیر بخشی از این شعر را باهم میخوانیم:
دیر است گالیا!
عشق من و تو…آه
این هم حکایتی است
از بهر نان شب
اما در این زمانه که درمانده هر کسی
دیگر برای عشق و حکایت مجال نیست
گالیا نمونه بسیار خوبی برای شناخت اشعار نوی سایه است. شعری که عاشقانه شروع میشود؛ سپس رنگ و بوی اجتماعی میگیرد و به مبارزه در راه آزادی و امید به فردایی بهتر ختم میشود.
روزی که آفتاب
از هر دریچه تافت؛
روزی که گونه و لب یاران همنبرد
رنگ نشاط و خنده گمگشته یافت باز
من نیز باز خواهم گردید آن زمان
سوی ترانهها و غزلها و بوسهها
سوی بهارهای دلانگیز گلفشان
سوی تو عشق من!
شعر رمانتیک اجتماعی بین دنیای درون و بیرون شاعر که در واقع، بین احساسات عاشقانه و دغدغههای اجتماعی او پیوند میدهد. آنچه که در اشعار نیمایی سایه دیده میشود، عاشقانهای است که اینبار نه فقط برای معشوق، بلکه برای عشق به آزادی سروده است.
۸۸ قطعه از اشعار نو و نیمایی سایه که بین سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۸۰ سروده شدهاند در کتاب «تاسیان» گردآوری شده است. تعدادی از این اشعار قبلا در مجموعههای دیگر چاپ شده بودند؛ اما این مجموعه، گردآوری جامعی از اشعار نوی ابتهاج در یک مجلد است.
اشعار عاشقانه
سایه، سرودن شعر را با اشعار عاشقانه آغاز کرد و اولین مجموعه از اشعار کلاسیک و عاشقانه خود را با نام «نخستین نغمهها» منتشر کرد. عاشقانههای سایه، از مشهورترین اشعار او محسوب میشود که در میان مردم از محبوبیت بالایی برخوردار است. او در جوانی عاشق دختری ارمنی به نام «گالیا» شد و شور این عشق به غزلیات او راه یافت؛ اما بعدها عشق به گالیا وارد شعر اجتماعی او نیز شد. همان طور که پیشتر در شعر «کاروان» به نمونهای از آن اشاره کردیم.
مایه اصلی غزلیات، دوبیتیها و در کل شعر کلاسیک سایه، عاشقانه است. او در این قالبها به بیان احساسات شخصی خود، عشق، غم فراق و دیگر مضامین سنتی غزلیات میپردازد؛ اما یک ویژگی، غزل سایه را از دیگر غزلیات متفاوت میکند. آن ویژگی، زبان ساده، روان و امروزی سایه است. ابتهاج با هنرمندی، زبان امروز را وارد قالب شعری دیروز میکند. میتوان گفت دلیل محبوبیت عاشقانههای سایه در میان عامه مردم این است که مخاطب در اشعار کلاسیک و عاشقانه او، با زبان و کلمات دشوار و پیچیده شعر کهن روبهرو نمیشود. ازاینرو، با شعر او همراه میشود و بازتابی از احساسات خود را درشعر سایه میبیند.
ای عشق همه بهانه از توست
من خامشم این ترانه از توست
آن بانگ بلند صبحگاهی
وین زمزمه شبانه از توست
من انده خویش را ندانم
این گریه بی بهانه از توست
ارغوان
ارغوان شعری درخشان از هوشنگ ابتهاج است. این شعر که درمیان مردم از شهرت و محبوبیت برخوردار است؛ خطاب به درخت ارغوانی است که در حیاط خانه شاعر روییده است. شعر ارغوان، رنگی اجتماعی دارد و مضمون اصلی آن، حسرت آزادی و امید به فردایی بهتر است. شاعر در اندوه بیعدالتیها و حسرت آزادی، با درخت ارغوان که نمادی از امید به آینده، بهار و رویش دوباره است؛ سخن میگوید.
به کارگیری زبان شعری روان، وزن متناسب با مضمون شعر و استفاده از تشبیهها و استعارههای هنرمندانه از ویژگیهای این شعر است؛ اما علاوه بر هنر شاعری ابتهاج، آنچه که باعث محبوبیت و ماندگاری ارغوان در میان مردم شده است، بیان دغدغههای اجتماعی مردم در این شعر است.
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه میبینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آنچنان نزدیک است
که چو بر میکشم از سینه نفس
نفسم را برمیگرداند
شعر ارغوان در فضایی غم آلود، آغاز میشود. آنچه که شاعر توصیف میکند چیزی جز رنج و سیاهی نیست. این فضا تا آخر شعر ادامه پیدا میکند؛ اما در پایان نور امیدی به آیندهای روشن بر این فضای تیره میتابد.
ارغوان بیرق گلگون بهار
تو برافراشته باش
شعر خونبار منی
یاد رنگین رفیقانم را
بر زبان داشته باش
تو بخوان نغمه ناخوانده من
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
شاعر در پایان اگرچه غمگین است، ارغوان که نمادی از رویش و امید است را به پایداری برای فردایی بهتر و آزاد، دعوت میکند.
دیدگاهها