پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد وآن شور که در دل بنهادم به در افتاد
شروع رمان در بعد از ظهر یک روز زمستانی در سال ۱۳۱۳ در کرمانشاه است. سید میران سرابی، نانوا و رئیس صنف نانوایان کرمانشاه، در مغازهاش و پشت ترازو نشسته بود که زنی با چهرهایی زیبا برای خرید نان وارد نانوایی میشود. میران که مرد متدینی است با دیدن او متغییر میشود ولی خودش راکنترل میکند. فردای آن روز، زن دوباره میآید او هما نام دارد و این بار میران سر صحبت را با او بازمی کند. زن میگوید پس از چهار سال زندگی وداشتن یک دختر و یک پسر به دلیل ستمهای شوهر وخواهر شوهرش مهرش را حلال و جانش را آزاد کرده است. میران به این میاندیشد که این زن بیوه ممکن است به راههای بد کشیده شود و تصمیم میگیرد اورا به عقد شاگردش در آورد. میران کانون خانواده گرمی دارد. زنش آهو خانم همیشه یار ویاور او در زندگی بوده است و با کمک او بوده است که میران از نان فروشی به نانوایی و سپس به ریاست صنف نانوایان رسیده است. آهو و میران چهار بچه دارند و در کرمانشاه یک خانواده نمونه محسوب میشوند. هفته بعد میران هما را در خیبان میبیند وبا او به گفتگو میپردازد. هما میگوید الان سه ماه است که به خانه حسین خان ضربی پناه بردهام. حسین خان ضربی مطرب ماهری است و بساط عیش وطرب مجالس عروسی را به پا میکند. میران به بهانه اینکه از طرف شوهر هما و برای بازگرداندن او به خانه آمده است پیش حسین خان ضربی میرود. مطرب میگوید این زن فقط به درد رقاصی میخورد ونه شوهر هر کس با اوازدواج کند بدبخت میشود. میران فردای آنروز دوباره به خانه حسین ضربی میرود ولی میبیند حسین خان میزند وهما هنرمندانه میرقصد، او از آمدنش پشیمان میشود و از آنجا میرود ولی میران نمیتواند هما وزیباییش را فرا موش کند. میران به هما پیشنهاد میدهدکه در خانه خودش مستاجر او شود. هما اول چند روز ناز میکند ولی بعد به میران پیشنهاد ازدواج موقت میدهد. میران میپذیرد و با این بهانه که اواز شوهرش طلاق گرفته و پیشنماز مسجد او را به من سپرده تا کس و کارش پیدا شود به خانه میآورد و آهو هم مادرانه به او کمک میکند.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.
اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “شوهر آهوخانم” لغو پاسخ
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.